این شیفتگی ریشه در نزدیک بینی تاریخی دارد: زمانی که رویدادهای چند دهه به عنوان طرح یک روند بلندمدت تلقی می شوند. یک چشم انداز تاریخی طولانی تر نشان می دهد که ترفند رشد سریع نیست، بلکه رشد مداوم است.
از زمان سقوط کمونیسم، برخی از کشورهای کمونیستی سابق توانسته اند به پرتغال برسند و پیشی بگیرند. اینها اسلوونی، استونی، جمهوری چک و لیتوانی هستند. به نظر می رسد اسلواکی، لتونی و لهستان نیز به زودی موفق خواهند شد. اما همه این کشورها، طبق منطق پوتین، کشورهای مستقلی نیستند، زیرا تابع دستورات غرب هستند.
پوتین در یک نکته درست می گوید: دولت های مستبد وقتی اصلاحات را آغاز می کنند، در سال های اول به نرخ های رشد بسیار بالایی دست می یابند. از این رو شیفتگی به مدل اقتدارگرا – مدل “دموکراسی مستقل” است.
همچنین بخوانید: بر اساس نظرسنجی، بیش از 70 درصد از مردم روسیه از جنگ علیه اوکراین حمایت می کنند
پوتین اهداف بسیار ساده تری را تعیین کرد: رسیدن به ثروتمندترین، بلکه با فقیرترین دولت غرب. اما حتی چنین کاری نیز از عهده روسیه خارج است. حتی قبل از الحاق کریمه، نرخ رشد اقتصاد روسیه شروع به کاهش کرد. بر اساس محاسبات اقتصاددانان، با چنین نرخ هایی، پوتین باید تا سال 2065 زندگی کند و بر روسیه حکومت کند تا بتواند به فقیرترین کشور اروپا برسد.
به گفته پوتین، کشورهای غربی نه تنها به دلیل ایده های خود، بلکه به لطف غارت سایر ملت ها و تبدیل آنها به مستعمره، به “کشورهای میلیارد طلایی” تبدیل شده اند. از این پس، تنها کشورهای مستقل می توانند از پویایی رشد بالا اطمینان حاصل کنند. بدیهی است که روسیه باید رهبر این کشورها باشد.
کشورهای استبدادی پس از رسیدن به یک فلات، وارد رکود می شوند که می تواند به فروپاشی تبدیل شود. یادآوری میکنم که در دهه 1960 اتحاد جماهیر شوروی نیز بسیار سریعتر از ایالات متحده توسعه یافت و خروشچف نیز وظیفه داشت از آمریکا پیشی بگیرد.
تاریخ در واقع یک علم است، نه صرفاً منبع تبلیغات تاریخی. حقایق تاریخی هرگز ساده و به ندرت خوشایند نیستند. یکی از آنها به شرح زیر است: پوتین در مقاله سیاستی خود در سال 1999، وظیفه روسیه را تعیین کرد که در 15 سال آینده پرتغال، فقیرترین کشور اروپای غربی را جبران کند و از آن پیشی بگیرد. بیش از 20 سال از آن زمان می گذرد. بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول، تولید ناخالص داخلی پرتغال سرانه 24500 دلار است. قیمت روسیه 12600 دلار است.
روایت در مورد ویژگیهای تمدنی اساساً نادرست است زیرا فرض میکند که مردم و کشورهایی وجود دارند که به دلیل ویژگیهای تمدنی خود دوست دارند در فقر و بیقانونی زندگی کنند، وقتی والدینشان زندانی میشوند، دخترانشان مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند و پسرانشان مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. فرستاده شد تا در جنگ در کشورهای خارجی و برای منافع خارجی بمیرد.
همچنین بخوانید: روسیه هدف خود را برای درهم شکستن دولت اوکراین رها نکرده است
وضعیت روسیه شبیه داستان افسانه ازوپ است: روباه که نمی توانست به انگور برسد آنها را ترش نامید. روسیه نمی تواند به یک کشور غربی عادی تبدیل شود، بنابراین کل جهان غرب را غیرعادی می خواند، گویی آنها یک تمدن جداگانه هستند که قوانین متمدنانه رفتاری در مورد آنها اعمال نمی شود. از این رو “ما مسیر متفاوتی را دنبال خواهیم کرد”. اینگونه است که روسیه در توهم پر پیچ و خم می شود و اکنون دیگر جهان را نیز تهدید می کند که در معرض آن قرار خواهد گرفت.
به هر شکلی، اخلاق این افسانه ثابت می ماند: مسیر “حاکمیت” خود، راهی مستقیم به جهان سوم است – چیزی که ما صمیمانه برای روسیه امروزی آرزو می کنیم.
مقاله اصلی را در صدای جدید اوکراین بخوانید