من عمه ام، نماینده ویکی هارتزلر، را صدا زدم، پس از اینکه او در حالی که گریه می کرد، یک سخنرانی همجنسگرا هراسانه داشت. از زمانی که از درمان تبدیلی جان سالم به در بردم، می خواهم مردم بدانند که مجبور نیستند لفاظی های نفرت انگیز صاحبان قدرت را بپذیرند.
چند بار در هفته در مطب کانزاس سیتی، میسوری، جایی که بزرگ شدم، به یک درمانگر تبدیل مراجعه می کردم. اما بعد از یک ماه ملاقات، از تلاش برای تغییر خودم دست کشیدم. تبدیل درمانی به شما این احساس را می دهد که از 50 درصد ذهن خود برای پنهان کردن بخشی از شخصیت خود استفاده می کنید و به شما گفته می شود از آن قسمت از خود متنفر باشید. این یک نفرت خودآموخته است.
تابستان قبل از سال اول دبیرستان بود که به پدر و مادرم گفتم که همجنس گرا هستم. این روند تلاش برای سرکوب شخصیت من را آغاز کرد.
وقتی به عکسی از این رویداد نگاه کردم، متعجب شدم: یک درمانگر تبدیلی که در دبیرستان بعد از اینکه پیش والدینم آمدم، آنجا بود. این شخصی است که من بسیاری از آسیب هایم را به او نسبت می دهم.
در مورد آینده من، من زمان زیادی را صرف کارهایی کرده ام که از آن لذت می برم، مانند خواندن، نوشتن و یادگیری زبان فرانسه. پاییز آینده، برای کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، تحصیلات تکمیلی را شروع می کنم. من دیگر به یک مؤسسه مذهبی نمی روم. در عوض، من تصمیم دارم در دانشگاه ایالتی اوکلاهما شرکت کنم.
من به عنوان یک همجنس گرا به دانشگاه مذهبی خود ادامه دادم و حضور در محیطی که احساس می کردم باید با استانداردهای دانشگاه مطابقت داشته باشم بسیار مضر بود.
استاد مشاور من گفت این یکی از بهترین مقالاتی بود که آنها تا به حال خوانده بودند.
و وقتی تحصیلاتم را تمام کردم، فکر می کنم می خواهم به تحقیق بروم. در دانشگاه اورال رابرتز، پایان نامه ارشد خود را در مورد رابطه بین افکار خودکشی و رفتارهای مخاطره آمیز جنسی در مردان همجنس گرا و دوجنس گرا انجام دادم.
این چیزی است که در نهایت برای من اتفاق افتاد.
با این حال، من این را به پدر و مادرم نگفتم. من این نقش را بازی کردم و آنچه را که می خواستند بشنوند به آنها گفتم. من تا سال آخر دبیرستان به دیدن درمانگران تبدیل ادامه دادم.
یک نفر به من پیام داد تا بدانم که از اتریش از من حمایت می کنند. شخص دیگری با طنز به من گفت که آنها همیشه فراموش می کنند که سیاستمداران نیز خانواده دارند.
من متوجه افراد دیگری شدم که دقیقاً مثل من بودند. والدین دیگر، مانند والدین من، همین فکر را داشتند که بچه های LGBTQ خود را به یک موسسه مذهبی بفرستند. تعداد زیادی همجنسگرا و دگرباش بسته بودند، اما جامعه ای برای ما وجود نداشت.
وقتی دانشجوی دانشگاه بودم، بعد از اینکه فهمیدند دوست پسری دارم که در مدرسه دیگری درس میخواند، مرا برای “فعالیت همجنسگرا” به دفتر ریاست فراخواندند.
او پس از سخنان عمه خود، نماینده ویکی هارتزلر، علیه قانون احترام به ازدواج صحبت کرد.
با حسن نیت از اندرو هارتزلر
اولین باری که به تبدیل درمانی رفتم، 14 ساله بودم و 15 بودم.
با این حال، در طول سال دوم کالج، وقتی با مقاله HuffPost مواجه شدم که نشان می داد عمه من میزبان یک گروه تبدیل درمانی در کنگره ایالات متحده در سال 2019 بود، دیدگاه من تغییر کرد.
هارتزلر به اینسایدر گفت که میخواهد پیام نفرت او را با پیامی از عشق مقابله کند.