کمپین شلوغ بود، اما کار معنادار بود. ما امیدوار بودیم که از پیروزی تاریخی داگ جونز در سنا استفاده کنیم و پیش از سرشماری و تقسیم بندی مجدد، اکثریت جمهوریخواه در مجلس ایالتی را بشکنیم. از آنجایی که قانونگذاران ایالتی مسئول تشکیل حوزه های رأی گیری هستند، بسیار مهم بود که ما در مناطقی در سراسر ایالت که دموکرات ها نه تنها شکست خورده بودند، بلکه در بسیاری از موارد حتی نامزدی را برای چندین سال نامزد نکرده بودند، پیروز شویم. با توجه به سابقه سازماندهی حقوق مدنی و سرکوب رأی دهندگان، این وظیفه به ویژه حیاتی به نظر می رسید.
من بیشماری نوشتههای فکری درباره اینکه چگونه باید زمان بیشتری را در آن بخشهایی از کشور بگذرانیم که به ترامپ رای دادهاند، خواندهام. اما اگر هیلاری کلینتون حتی حوصله رفتن به ویسکانسین را نداشت، آیا واقعاً نیاز داشتم که زندگی ام را ریشه کن کنم و به آنجا بروم. آلاباما؟
آیا داستان شخصی قانعکنندهای دارید که میخواهید در HuffPost منتشر شود؟ آنچه را که ما در اینجا به دنبال آن هستیم بیابید و برای ما پیشنهادی ارسال کنید.
عکسی که نویسنده از نماینده جان لوئیس در سلما، آلاباما، چند هفته قبل از مرگش گرفته است.
پاسخ به زبان ساده این است که جدایی به کسانی که کمترین آسیب را دارند آسیب می رساند. اگر ایجاد جامعهای عادلانهتر و عادلانهتر واقعاً چیزی است که ما به عنوان مترقیها به آن اهمیت میدهیم، پس مسئولیت داریم که کنار نکشیم، بلکه به آن متمایل شویم.
تقریباً هیچکسی که من میشناختم تا به حال از آلاباما دیدن نکرده بود، و به نظر میرسید که بیشتر آنها فکر میکردند که این ایالت پر از طرفداران بیسواد ترامپ است که کفش نمیپوشیدند. لطفی که لیبرالهای خوشنیت به غرب میانه دادند، به ایالتی که شهرت آن در جریان جنبش حقوق مدنی تثبیت شده بود، تسری پیدا نکرد. اکثر افرادی که با آنها صحبت کردم هنوز آلاباما را با اعلامیه فرماندار جورج والاس مبنی بر “تفکیک برای همیشه” و حمله بول کانر به معترضان صلح آمیز با سگ ها و شلنگ های آتش نشانی مرتبط می دانند.
با کمی ترس، خودم را با استفاده از صفحه کلید آلیس وارد خانه کردم و منتظر ماندم تا او به خانه بیاید. کمپین به شدت در جریان بود، بنابراین من بعدازظهر را با تماسها، ایمیلهای جمعآوری کمک مالی و تهیه پیشنویس اسناد برای یک سازمان معاف از مالیات 501(c)3 مشغول کردم.
نویسنده در The Nick، یک بار محلی، در بیرمنگام، آلاباما.
در طول مبارزات انتخاباتی، من به طور مکرر از نیویورک، هم در سفرهای شخصی و هم در سفرهای جمع آوری کمک های مالی، بازدید می کردم. هر بار که بالا می آمدم تعجب می کردم که چقدر دلم برای شهر تنگ شده بود و چقدر مشتاق بازگشت به آلاباما بودم. انرژی و شلوغی شهر که در طول 20 سالگی به من انرژی داده بود، احساس خستگی می کرد، و تحقیر بسیاری از مردم شمال شرقی با خانه جدیدم ناامید کننده بود.
آلیس اولین دوست من بود، اما من به سرعت چیزهای بیشتری پیدا کردم، و دیری نگذشت که آلاباما احساس کرد که در خانه است.
آلیس و همسرش حدود 20 دقیقه خارج از هانتسویل در هاروست زندگی می کردند، یک جامعه روستایی ثبت نشده. در حال رانندگی در اطراف هانتسویل، که به من گفته شده بود به زودی بزرگترین شهر آلاباما خواهد شد، تعجب کردم. قسمت شهر کجاست؟ دیدن مزارع پنبه باعث ایجاد لرز در ستون فقراتم شد و زمانی که به آلیس رسیدم، اساساً تصمیم خود را برای نقل مکان زیر سوال برده بودم.
ما دیدهایم که گرایش به گرجستان چه کرده است، اما استیسی آبرامز و بسیاری از سازماندهندگان و فعالان دیگر بیش از یک دهه طول کشید تا ساختارهای داخلی را که گرجستان را ارغوانی کرده است، اجرا کنند. و هنوز هم مبارزه ادامه دارد. هنوز کارهای مهمی وجود دارد که باید انجام شود و افراد زیادی برای حفظ زشتی گذشته مبارزه می کنند. اخراج آلاباما یا جنوب به طور کلی هیچ کمکی به پیشبرد این کار نمی کند. این فقط به مردم اینجا تأیید می کند که آنها عقب مانده اند.
نویسنده در پل ادموند پتوس در سلما، آلاباما، جایی که معترضان به حق رای در یکشنبه خونین سال 1965 راهپیمایی کردند.
گفتم: «نمیفهمم». اگر هر دو تیم در آلاباما هستند، چرا یک تیم “آلاباما” نامیده می شود؟ و چرا آوبرن شعار “جنگ عقاب” است اگر طلسم آنها ببرها هستند؟”