من برای مبارزه با ترامپ به آلاباما رفتم. فکر می‌کردم موقتی باشد – این دلیلی است که تصمیم گرفتم بمانم.

کمپین شلوغ بود، اما کار معنادار بود. ما امیدوار بودیم که از پیروزی تاریخی داگ جونز در سنا استفاده کنیم و پیش از سرشماری و تقسیم بندی مجدد، اکثریت جمهوریخواه در مجلس ایالتی را بشکنیم. از آنجایی که قانونگذاران ایالتی مسئول تشکیل حوزه های رأی گیری هستند، بسیار مهم بود که ما در مناطقی در سراسر ایالت که دموکرات ها نه تنها شکست خورده بودند، بلکه در بسیاری از موارد حتی نامزدی را برای چندین سال نامزد نکرده بودند، پیروز شویم. با توجه به سابقه سازماندهی حقوق مدنی و سرکوب رأی دهندگان، این وظیفه به ویژه حیاتی به نظر می رسید.

من بی‌شماری نوشته‌های فکری درباره اینکه چگونه باید زمان بیشتری را در آن بخش‌هایی از کشور بگذرانیم که به ترامپ رای داده‌اند، خوانده‌ام. اما اگر هیلاری کلینتون حتی حوصله رفتن به ویسکانسین را نداشت، آیا واقعاً نیاز داشتم که زندگی ام را ریشه کن کنم و به آنجا بروم. آلاباما؟

صحنه در هاروست، آلاباما، خارج از هانتسویل.

تابلوهای حیاط در یکی از راهپیمایی‌های سناتور داگ جونز برای کووید-۱۹.

نویسنده در The Nick، یک بار محلی، در بیرمنگام، آلاباما.

اگرچه تاریخ وحشیانه و نژادپرستانه آلاباما بسیار زنده و غیرقابل انکار در تار و پود این ایالت تنیده شده است، اما منحصر به فرد آلاباما نیست. من دائماً از خودپسندی مردم شمال شرقی در مورد آلاباما بدون هیچ آگاهی آشکاری از تاریخ نژادپرستی منطقه خودمان یا، جالب تر از آن، تاریخ به همان اندازه قدرتمند کنشگری ایالت، شگفت زده می شدم. در تمسخر به کل ایالت، به نظر می‌رسید که مردم متوجه نمی‌شدند که به فعالان، سازمان‌دهندگان و مردم عادی که با منابع اندکی که ممکن است در اختیار دارند، به بهترین شکل بپردازند نیز تمسخر می‌کنند.

به عنوان بخشی از تحصیل در آلاباما، آلیس برای توضیح عمیق‌ترین شکاف سیاسی این ایالت، یک تابلوی سفید کشید. در یک طرف او نوشت “آلاباما”. از طرف دیگر او “آبرن” را با خطی که این دو را تقسیم می کند نوشت. تحت آلاباما، او “Roll Tide” را نوشت. تحت آبرن، “عقاب جنگ”.

پس از یک شکست وحشیانه میان دوره ای، تصمیم گرفتم در آلاباما بمانم و برای گروه دموکرات مجلس نمایندگان ایالتی کار کنم. وقتی جلسه به پایان رسید، من برای تری سوئل، یگانه دموکرات ما در مجلس نمایندگان ایالات متحده، و سپس در دومین مسابقه سنا داگ جونز کار کردم. من به بیرمنگام نقل مکان کردم، عاشق شدم و خانه ای خریدم. نامزد کردم، دوباره شروع به تدریس یوگا کردم و دوره کارشناسی ارشد روزنامه نگاری را در دانشگاه آلاباما به پایان رساندم. خیلی زود، 4 سال و نیم گذشت و من برای خودم زندگی ساخته بودم.

نویسنده در پل ادموند پتوس در سلما، آلاباما، جایی که معترضان به حق رای در یکشنبه خونین سال 1965 راهپیمایی کردند.

آیا داستان شخصی قانع‌کننده‌ای دارید که می‌خواهید در HuffPost منتشر شود؟ آنچه را که ما در اینجا به دنبال آن هستیم بیابید و برای ما پیشنهادی ارسال کنید.

مربوط…





منبع

آلیس طوری به من نگاه کرد که انگار دو سر دارم.

عکسی که نویسنده از نماینده جان لوئیس در سلما، آلاباما، چند هفته قبل از مرگش گرفته است.

پاسخ به زبان ساده این است که جدایی به کسانی که کمترین آسیب را دارند آسیب می رساند. اگر ایجاد جامعه‌ای عادلانه‌تر و عادلانه‌تر واقعاً چیزی است که ما به عنوان مترقی‌ها به آن اهمیت می‌دهیم، پس مسئولیت داریم که کنار نکشیم، بلکه به آن متمایل شویم.

تقریباً هیچ‌کسی که من می‌شناختم تا به حال از آلاباما دیدن نکرده بود، و به نظر می‌رسید که بیشتر آنها فکر می‌کردند که این ایالت پر از طرفداران بی‌سواد ترامپ است که کفش نمی‌پوشیدند. لطفی که لیبرال‌های خوش‌نیت به غرب میانه دادند، به ایالتی که شهرت آن در جریان جنبش حقوق مدنی تثبیت شده بود، تسری پیدا نکرد. اکثر افرادی که با آنها صحبت کردم هنوز آلاباما را با اعلامیه فرماندار جورج والاس مبنی بر “تفکیک برای همیشه” و حمله بول کانر به معترضان صلح آمیز با سگ ها و شلنگ های آتش نشانی مرتبط می دانند.

با کمی ترس، خودم را با استفاده از صفحه کلید آلیس وارد خانه کردم و منتظر ماندم تا او به خانه بیاید. کمپین به شدت در جریان بود، بنابراین من بعدازظهر را با تماس‌ها، ایمیل‌های جمع‌آوری کمک مالی و تهیه پیش‌نویس اسناد برای یک سازمان معاف از مالیات 501(c)3 مشغول کردم.

نویسنده در The Nick، یک بار محلی، در بیرمنگام، آلاباما.

در طول مبارزات انتخاباتی، من به طور مکرر از نیویورک، هم در سفرهای شخصی و هم در سفرهای جمع آوری کمک های مالی، بازدید می کردم. هر بار که بالا می آمدم تعجب می کردم که چقدر دلم برای شهر تنگ شده بود و چقدر مشتاق بازگشت به آلاباما بودم. انرژی و شلوغی شهر که در طول 20 سالگی به من انرژی داده بود، احساس خستگی می کرد، و تحقیر بسیاری از مردم شمال شرقی با خانه جدیدم ناامید کننده بود.

آلیس اولین دوست من بود، اما من به سرعت چیزهای بیشتری پیدا کردم، و دیری نگذشت که آلاباما احساس کرد که در خانه است.

نویسنده در پل ادموند پتوس در سلما، آلاباما، جایی که معترضان به حق رای در یکشنبه خونین سال 1965 راهپیمایی کردند.

ما به عنوان یک کشور هنوز در کار اجماع سازی غرق هستیم. ما هنوز عمیقاً و اساساً دچار دودستگی هستیم. تا حدی، من معتقدم که موضوع یکی از قرار گرفتن در معرض است. اتاق‌های پژواک رسانه‌های اجتماعی و اخبار آنلاین بیشتر مردم را منزوی می‌کنند و در باورهایشان تثبیت می‌کنند، و علی‌رغم تعهداتی که بسیاری از ما برای درک افرادی که دیدگاه‌های مخالف دارند، آسان‌تر است که با دوستان همفکر خود دست و پنجه نرم کنیم.

برای دوستان و خانواده ام در شمال، تصمیم من برای ماندن حتی گیج کننده تر از تصمیم اولیه من برای ترک بود. سپس، من در یک مأموریت با یک هدف و تاریخ پایان مشخص بودم. حالا، من فقط… زندگی می کردم؟

هوندا آکورد سال 2009 من مملو از محتویات آپارتمان من در بوشویک، نیویورک بود، که در جایی در زیبایی یکنواخت اسموکیز مانند یک خاطره دور احساس می شد. صندوق عقب کیسه های زباله پر از لباس و جعبه های مشروب پر از کتاب بود. در صندلی عقب رختخواب، آثار هنری با قاب و میز قهوه ای که عمویم در دهه 1980 درست کرده بود قرار داشت. برنامه من این بود که به مدت پنج ماه – تا پایان انتخابات میان دوره ای – بمانم و سپس به زندگی ای که برای بخش عمده ای از یک دهه در بروکلین زندگی می کردم بازگردم.

“چه چیزی را نباید دریافت کرد؟” او پرسید. “من فکر می کنم شما بیش از حد بوربن مصرف کرده اید.”

تابلوهای حیاط در یکی از راهپیمایی‌های سناتور داگ جونز برای کووید-۱۹.

در جولای 2018، من به هانتسویل، آلاباما رسیدم، منظره ای دیده نشده بود.

صحنه در هاروست، آلاباما، خارج از هانتسویل.

من فقط یک بار قبل از آن، چندین ماه قبل، به آلاباما رفته بودم تا در گشایش موزه Equal Justice Initiative که به قربانیان لینچ اختصاص داده شده بود، داوطلب شوم. در آنجا بود که با رهبر اقلیت دموکرات مجلس نمایندگان آلاباما ملاقات کردم که به من پیشنهاد کار در میان دوره ای را داد. همچنین در آنجا، در مسافرخانه بام قرمز در جاده زلدا، یک مورد متوسط ​​ساس را برداشتم که بر روی صورت و دست‌هایم جوش‌هایی با خارش ایجاد کرد که هفته‌ها طول کشید تا ناپدید شوند.

وقتی در نیوجرسی بزرگ شدم، همانقدر در مورد جنوب می دانستم که درباره تیمبوکتو می دانستم. وقتی برای دانشگاه تولین درخواست دادم، مادربزرگم که یک نیویورکی سرسخت بود، بدون اشاره به کنایه گفت: «اما می‌دانی که نمی‌توانی تحصیلات شایسته‌ای زیر خط میسون-دیکسون دریافت کنی». ساس ها برای هیچ کس تعجب آور نبودند – تصمیم من برای جابجایی یک شوک بود.

فوتبال به عنوان دین تنها یکی از بسیاری از اکتشافات فرهنگی بود که در آن ماه‌های اول در آلاباما انجام دادم، که اکثر آنها را می‌توان به راحتی در یک رام کام اولیه قرار داد. گوشت و سه، جیسون ایزبل و گپ زدن با افرادی که در صف خواربارفروشی بودند، همه مفاهیم خارجی بودند، و من از کشف آنها لذت بردم. خب همه چیز به جز فوتبال.

در یک رویداد جمع آوری کمک مالی در منهتن پایین، به میزبان درباره حرکت اخیرم گفتم. او به سادگی پاسخ داد: “متاسفم.”

من یک کارگر حرفه ای کمپین نبودم. در واقع این اولین کار من در سیاست بود. تا زمانی که دونالد ترامپ در سال 2016 به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، در زمینه انتشار کتاب کار می کردم، یوگا تدریس می کردم و به طور کلی از امتیازات زیادی که سفید پوستم به من می داد لذت می بردم. مانند بسیاری از لیبرال‌های شهر نیویورک، آن انتخابات زنگ خطری بود، و من متعهد شدم که کارهای بیشتری انجام دهم، خودم را آموزش دهم، و برای حقوقی که ساده‌لوحانه فکر می‌کردم تضمین شده است مبارزه کنم.

به تدریج، دوستان و خانواده بیشتری برای ملاقات آمدند و شروع به درک جذابیت کردند. سرعت اینجا پایین تر است، غذا عالی است و تاریخ در همه جا وجود دارد. از نظر سیاسی و فرهنگی، دولت هنوز عمیقاً محافظه‌کار است، اما من گروهی از دوستان (عمدتاً از طریق کار سیاسی) پیدا کردم که آرمان‌های مترقی آنها با آرمان‌های من همسو است. ما به شوخی می گوییم که آلاباما تنها زمانی که اخبار ملی مثبت می دهد برای فوتبال است، اما در چالش و مبارزه، زیبایی و فرهنگ نیز وجود دارد. عدالت اجتماعی و عدالت اجتماعی در مواجهه با دشمنان آشکار و آشکار قوی تر می شود.

عکسی که نویسنده از نماینده جان لوئیس در سلما، آلاباما، چند هفته قبل از مرگش گرفته است.

وقتی آلیس رسید، ما با احتیاط به هم سلام کردیم. ما بارها تلفنی صحبت کرده بودیم، بیشتر در مورد مشاغل مربوط به کمپین انتخاباتی، و صدای پایین، لهجه غلیظ و رفتار آسان او بلافاصله مرا راحت کرد. او به وضوح نسبت به من شک بیشتری داشت. دختری از نیوجرسی که سابقه کار قبلی در سیاست نداشت اینجا در آلاباما چه می کرد؟

این شوخی که آلابامایی‌ها بی‌کفش و بی‌سواد هستند، وقتی تاریخ نژادپرستی و کمبود فرصت‌های شغلی یا بودجه مدارس دولتی را در نظر بگیرید، خنده‌دارتر است.

تابلوهای حیاط در یکی از راهپیمایی‌های سناتور داگ جونز برای کووید-۱۹.

صحنه در هاروست، آلاباما، خارج از هانتسویل.

حالا می‌رفتم تا آلیس، داوطلب کمپین را ملاقات کنم که به من پیشنهاد داده بود چند شبی را نگه دارد و آپارتمانی را در یکی از املاکی که او در مرکز شهر هانتسویل داشت، اجاره کند. اجاره 400 دلار در ماه برای یک اتاق خواب بزرگ بود – کمتر از نیمی از مبلغی که برای بخشی از خانه دو خوابه ویران شده ای که در بروکلین اجاره کرده بودم، پرداخت کرده بودم.

نماینده مارجوری تیلور گرین (R-Ga.) اخیراً برای پیشنهاد “طلاق ملی” بین ایالت های قرمز و آبی تیتر یک روزنامه شد. اگرچه کارشناسان سریعاً او را مسخره کردند، اما این احساسی است که من اغلب در گفتگوهای معمولی با دوستان شمالی در سمت چپ شنیده ام. “اگر جنوب می خواهد ما را از آب و هوای معنادار و پیشرفت اجتماعی باز دارد، چرا اجازه ندهیم که جدا شوند؟”

با شام و بوربون، با هم آشنا شدیم. من به او در مورد خانواده ام، پسری که با او قرار ملاقات داشتم و تمایلم برای یافتن کار معنادارتر گفتم. آلیس تلاش خود را برای رهایی از فقر روستایی و معاونت رئیس یک شرکت بزرگ فناوری و مشکلاتی که برای بیرون آمدن با آن روبرو بود به اشتراک گذاشت. ما شروع به ایجاد یک دوستی کردیم.

الن گوموری یک بومی نیوجرسی است که در بیرمنگام، آلاباما زندگی می کند. او علاقه زیادی به داستان سرایی، سیاست مترقی، خانه دارهای واقعی و میناکاری اش، الویس دارد. می توانید او را در کمین توییتر بیابید @elengomory.

نویسنده در The Nick، یک بار محلی، در بیرمنگام، آلاباما.

آلیس و همسرش حدود 20 دقیقه خارج از هانتسویل در هاروست زندگی می کردند، یک جامعه روستایی ثبت نشده. در حال رانندگی در اطراف هانتسویل، که به من گفته شده بود به زودی بزرگترین شهر آلاباما خواهد شد، تعجب کردم. قسمت شهر کجاست؟ دیدن مزارع پنبه باعث ایجاد لرز در ستون فقراتم شد و زمانی که به آلیس رسیدم، اساساً تصمیم خود را برای نقل مکان زیر سوال برده بودم.

ما دیده‌ایم که گرایش به گرجستان چه کرده است، اما استیسی آبرامز و بسیاری از سازمان‌دهندگان و فعالان دیگر بیش از یک دهه طول کشید تا ساختارهای داخلی را که گرجستان را ارغوانی کرده است، اجرا کنند. و هنوز هم مبارزه ادامه دارد. هنوز کارهای مهمی وجود دارد که باید انجام شود و افراد زیادی برای حفظ زشتی گذشته مبارزه می کنند. اخراج آلاباما یا جنوب به طور کلی هیچ کمکی به پیشبرد این کار نمی کند. این فقط به مردم اینجا تأیید می کند که آنها عقب مانده اند.

عکسی که نویسنده از نماینده جان لوئیس در سلما، آلاباما، چند هفته قبل از مرگش گرفته است.

نویسنده در پل ادموند پتوس در سلما، آلاباما، جایی که معترضان به حق رای در یکشنبه خونین سال 1965 راهپیمایی کردند.

گفتم: «نمی‌فهمم». اگر هر دو تیم در آلاباما هستند، چرا یک تیم “آلاباما” نامیده می شود؟ و چرا آوبرن شعار “جنگ عقاب” است اگر طلسم آنها ببرها هستند؟”