همسایه دیگری که خواست نامش فاش نشود، گفت که پلیس جمعه تا بعد از نیمه شب “همه جا” بود. او نمی‌دانست چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما می‌گوید که در همان شب شایعاتی در فیس‌بوک منتشر شد مبنی بر اینکه این موضوع با آتنا استرند ارتباط دارد.
کسانی که در محله غربی تانر لین هورنر، نزدیک دریاچه ورث زندگی می‌کنند، آن را مکانی آرام توصیف می‌کنند که همسایه‌ها معمولاً خود را در آن نگه می‌دارند.
مقامات گفتند که تحقیقات آنها نشان می دهد که هورنر آتنا را زمانی ربوده است که او بیرون از خانه او بود تا بسته ای را تحویل دهد. به گفته اداره کلانتری وایز کانتی، گمان می‌رود که او ظرف حدود یک ساعت او را کشته و جسدش را چندین مایل دورتر، در نزدیکی رودخانه ترینیتی در بوید رها کرده است.
او به استار-تلگرام گفت: “شما به نوعی فراموش می کنید که هرگز نمی دانید همسایه شما کیست.”
گوادیان گفت که هورنر را نمی‌شناخت، اما بارها کامیون فدرال اکسپرس او را می‌دید که بیرون خانه‌اش پارک شده بود.
جمعه حوالی ساعت 3 بعد از ظهر، گوادیان از خانه خارج شد تا یکی از فرزندانش را از مدرسه بردارد. هنگامی که او حوالی ساعت 3:30 به خیابان خود برگشت، خیابان مسدود شد و حضور شدید پلیس در آنجا بود. او همچنین تکزاس رنجرز و SWAT را در منطقه دید.
همسایه گفت هورنر همیشه می آمد و می رفت. گاهی چند هفته در خانه بود و بعد یک ماه می رفت.
همسایه ها گفتند که معتقدند هورنر پدر یک کودک خردسال است که در خانه خود زندگی نمی کند.
کریستال گوادیان گفت که او پنج یا شش سال است که در آن منطقه در جاده Sommerville Place زندگی می کند و همیشه احساس امنیت می کند.
هنگامی که او در اخبار ساعت 10 جمعه شب دید که یکی از همسایگانش به نام هورنر متهم به ربودن و کشتن آتنا استرند 7 ساله در ویز کانتی شده است، گفت که “ترس کرده است.”
افراد مسن که سگ‌ها و مادرانشان را با بچه‌ها قدم می‌زنند، یک منظره معمولی در خیابان هستند. حداقل چند خانه اجاره ای Airbnb هستند.
این زن گفت که هورنر را به خوبی نمی‌شناسد، اما به سختی می‌توانست او را در حال ربودن و آسیب رساندن عمدی به یک کودک تصور کند.
بازرسان روز جمعه خانه هورنر را بازرسی کردند اما چیزی را که در آنجا پیدا کردند نگفتند.
او گفت: «به نظر من این فقط تکان دهنده است که او بود.
همسایه دیگری که از Star-Telegram خواسته بود نام او را مخفی کند تأیید کرد که هورنر با مادر و مادربزرگش در این محله زندگی می کرد.
گوادیان گفت که وقتی متوجه شد چه اتفاقی افتاده، تماماً شروع به لرزیدن کرد و جمعه شب اصلاً نخوابید.