نادی در حالی که 6 ماهه در هائیتی بود، تنها 7 پوند وزن داشت و چشمانش تقریبا بسته بود زیرا از ورم ملتحمه رنج می برد.
کم خونی او با قطره آهن از بین رفته است. سطح خون او به محدوده طبیعی رسیده است. اندازه سر او (بنابراین مغز او) به طور چشمگیری افزایش یافته است. لوینسون او را “معجزه” می نامد.
کسی به 60 اشاره نکرد.
کنجکاوی او ما را مجذوب خود می کند. چنگال کوچک او ما را مجذوب خود می کند. او خوابیدن ما را مجذوب می کند ما به سرعت به افرادی تبدیل شدهایم که بیپایان درباره «کودک» صحبت میکنند و تنها به لطف خانواده و دوستانمان است که به ما گفته نمیشود از قبل ساکت شویم.
اینجا بحثی نیست
واقعاً به یک روستا نیاز دارد …
من نباید تعجب کنم. این هفته گذشته بیست و پنجمین سالگرد کتابی بود که من نوشتم به نام «سهشنبهها با موری»، که باعث شد بخشهایی از آن مکالمات را با استاد قدیمیام که در حال مرگ بر اثر ALS بود، دوباره بخوانم. در یکی از آنها از او پرسیدم که درباره بچه دار شدن به مردم چه می گوید (من در آن زمان در اواخر 30 سالگی بودم، تازه ازدواج کرده بودم) و موری گفت، در حالی که به کسی نمی گفت بچه داشته باشد یا نداشته باشد، او می گفت که هیچ تجربه دیگری وجود ندارد که بتواند جایگزین آن شود.
در عوض، خانواده و دوستان ما به پرورش این معجزه کوچک پیوسته اند، او را در کنار ما تماشا کرده، غذا می دهند و تغییر می دهند. ساعت های بی شماری وقت گذاشتند. می خوابند دگرگونی جهان ما کامل، کامل و تقریباً آنی بوده است. در کمتر از یک ماه خانه تبدیل به مهد کودک شده است.
همه چیزهای دیگر را توضیح نمی دهد.
نوزادی؟ در سن ما؟
اکنون، به لطف زمانبندی دیوانهکنندهی زندگی، ما در حال دریافت شکاف خود در آن هستیم. مهم نیست که این موقتی است، به مرور زمان، نادی به یتیم خانه برمی گردد و آنجا بزرگ می شود. مهم نیست که او مال ما نیست. من خیلی وقت پیش فهمیدم که عشق به کودکان ربطی به خون شما ندارد و همه چیز به قلب شما مربوط است.
قرار نیست این اتفاق بیفتد نوزادی که ناله میکند، من او را روی شانهام، درست بالای یک حوله کوچک بلند میکنم، و به پشتش ضربه میزنم تا جایی که او – با خوشحالی برای او، نه آنقدرها برای من – یک قله غاز بیرون زد.
اطلاعات بیشتر از میچ: حمله سلمان رشدی، خشونت ناگهانی، به احساس جدیدی از آسیب پذیری منجر می شود
«اگر میخواهید مسئولیت کامل در قبال یک انسان دیگر را بدانید، و بدانید که چگونه به عمیقترین شکل به دیگری عشق بورزید و با او پیوند برقرار کنید، این راهی است که این کار را انجام میدهید.
اما ما اکنون وارد آن دهه شده ایم که Huggies، بسته بندی و بازی، گرمکن بطری می خریم. ما اینجا هستیم، نادی را روی صندلی ماشین می بندیم، کمی سایه را از بالا می کشیم تا آفتاب او را وادار به انحراف و گریه نکند. ما اینجا هستیم که او را در مطب دکتر درآورده ایم، او را روی ترازو می گذاریم و به دنبال عددی بالاتر هستیم.