همانطور که سیگل در حال نقشه کشی در سراسر جهان بود، زیر رادار پرواز نکرد. مجریان قانون به خوبی از بسیاری از کارهای او آگاه بودند – آنها فقط نتوانستند او را بگیرند. او بارها دستگیر شد، اما تنها اتهامی که باقی ماند، دو جرم کوچک قمار بود که مجازات آن جریمه بود.
سیگل یک بار گفت: “دوستانم مرا بن صدا می کنند، غریبه ها به من می گویند آقای سیگل، و بچه هایی که دوست ندارم من را باگزی صدا بزنند، اما نه به صورتم.”
زمانی که پیمانکار کل فلامینگو اعتراف کرد که با توجه به انواع مخوفی که در ساخت هتل جدید دخیل بودند و در اطراف آن معلق بودند، در مورد شغل خود عصبی است، سیگل به سرعت به او اطمینان داد که در امنیت است. او گفت: «ما فقط همدیگر را می کشیم.
چگونه موشهای صحرایی رسوایی را به هتل ساندز لاس وگاس آوردند
بزرگترین اسکوپ ها و رسوایی های Daily Beast را مستقیماً در صندوق ورودی خود دریافت کنید. ثبت نام کن.
در یادداشت هوور آمده است: «در این زمان، من همچنین میخواهم به این نکته اشاره کنم که سیگل، به دلیل علاقههای دور، تقریباً در وضعیت سفر دائمی به سر میبرد و در نتیجه گاهی اوقات پیگیری فعالیتهای او و پیشبینی حرکتش را بسیار دشوار میکند». اکنون در پرونده اف بی آی سیگل قرار دارد. بنابراین، توصیه میشود که برای پوشش هر هتل، اقامتگاه یا مکان تجاری که ممکن است سیگل در سفرهای خود در سراسر کشور از آنها استفاده کند، مجوز اعطا شود. من شدیداً احساس میکنم که اگر بخواهیم ارتباطات دزدی او را برقرار کنیم، این نوع پوشش ضروری است.»
اما مطمئناً بنجامین «باگزی» سیگل فکر میکرد که همه آنها از بین رفتند، زمانی که فلامینگو سه ماه بعد با یک هتل تازه کار بازگشایی شد و به سرعت شروع به کسب درآمد کرد. این یکی از اولین هتلها در نوار لاس وگاس بود که تجسم آنچه وگاس به آن تبدیل میشد را نشان میداد: گلیتز و گلم، سرگرمیهای سطح بالا، و امکانات رفاهی مجلل.
ستاره او در دنیای جنایات نیویورک چنان اوج گرفت که شهرت شدیدی به دست آورد. در اینجا بود که بن سیگل نام مستعار “باگزی” را انتخاب کرد. او آنقدر بی ثبات و خشن بود که مردم می گفتند “دیوانه مانند ساس” است. آنها این کار را با مسئولیت خود انجام دادند.
“دیوانه مثل ساس”
هوور هرگز این شانس را نخواهد داشت که سیگل را به دست عدالت بسپارد. سقوط ارباب جنایت – شاید، احتمالاً – حول آخرین طرح تجاری او متمرکز می شود، طرحی که حداقل بویی از مشروعیت برای آن داشت.
سوءمدیریت و هزینه های عظیم بدون شک باعث خشم سرمایه گذاران سیگل شد. اما چیزی که ممکن بود آنها را بیشتر عصبانی کند زمزمه هایی بود که می گفت برخی از پول ها عمداً به اشتباه ریخته شده است. برخی از منابع نشان میدهند که سیگل بهخاطر صرفهجویی در بودجه ساختوساز مقصر بوده است. دیگران میگویند که این دوست دخترش ویرجینیا هیل بود که روابط عمیق و سابقه طولانی با مافیا داشت. برخی دیگر نیز مبنی بر اینکه ممکن است دزدی صورت نگرفته باشد، اما زمانی که پروژه ای نزدیک به 4 میلیون دلار بیش از بودجه است و توسط یک مجرم شناخته شده هدایت می شود، سوء ظن اجتناب ناپذیر است.
این یک نظریه قانع کننده است، اما فاقد مدرک قطعی مورد نیاز برای بسته شدن رسمی پرونده است. صرف نظر از اینکه بهترین دوست سیگل بود یا رئیس اوباش او که پشت این قتل بود، سیگل احتمالاً خیلی تعجب نمی کرد.
اما با آن شهرت نیز هدفی بر پشت او آمد. پس از آنکه دادستان ویژه توماس دیویی سیگل را به عنوان دشمن عمومی شماره یک نیویورک نامید، سیگل تصمیم گرفت در سال 1936 امور خود را به سواحل غربی ببرد. در آنجا، او به رشد مهارت های خود (اهم، ورق رپ)، ارتباطاتش (افسانه های هالیوود را به خود اضافه کرد) ادامه داد. مخاطبین) و لیست کشتار او (او به خود می بالید که 12 نفر را به قتل رسانده است).
با برخی از این دوستان جدید بود که او به دو مورد از جذاب ترین رویدادهای زندگی اش رسید. در سال 1938، سیگل یک سفر دریایی مملو از شامپاین به آبهای سواحل کاستاریکا برای شکار طلا ترتیب داد. این سفر توسط یک کنتس سرمایه گذاری شد، شامل چندین نورپرداز با صفحه نقره ای بود و بر اساس نقشه گنجی که سیگل پیدا کرده بود، سازماندهی شد. سفر برگشت چندان خوشگل نبود و گروه در نهایت کشتی را رها کردند.
در سال 1945، سیگل پروژه هتلی را در لاس وگاس کشف کرد و از امکانات آن الهام گرفت. او همکاران ثروتمند و جنایتکار خود را متقاعد کرد که از او حمایت مالی کنند و فلامینگو را به دست گرفت. قرار بود ساخت هتل و کازینو 1.2 میلیون دلار هزینه داشته باشد. در نهایت 6 میلیون دلار هزینه داشت.
بسیاری از زندگی سیگل غرق در حدس و گمان است. آیا او افسانه اوباش نیویورک جو ماسریا را در اوایل دهه 1930 کشت یا نه؟ نشانهها به خیر اشاره میکنند، اما افسانهها در مورد مشارکت او همچنان ادامه دارد. آیا باغ گل رز در فلامینگو با اجساد سه رقیب ناپدید شده بارور شد؟ گفتن با اطمینان غیرممکن است، اما مطمئناً یک داستان وحشتناک را ایجاد می کند.
در روزهای پس از آنکه 9 گلوله پنجره خانه هیل را سوراخ کرد و بلافاصله سیگل را در جایی که او روی مبل نشسته بود کشت، پلیس با تئوری ها مواجه شد. دنیای زیرین ناگهان مملو از گمانهزنیها، شنیدهها و زمزمهها در مورد اینکه چه معاملاتی ممکن است خراب شده باشد یا چه صلیبهای دوگانه ممکن است رخ داده باشد، پر شد. هیل در آن زمان در فرانسه بود – آیا او از ترور برنامه ریزی شده خبر داده بود؟
سپس صحبت هایی مطرح شد که شاید این انتقام کتک وحشیانه ای بود که سیگل به مردی ناشناس داده بود، یا احتمالاً انتقام یکی از برادران هیل به دلیل روابط نامطلوب بین هیل و سیگل.
هیچ کس چیزی نمی دانست و این تقریباً باعث شد که پرونده باقی بماند. مشخص بود که همکاران سیگل به رهبری مایر لانسکی از آخرین معامله خود با او راضی نبودند و صحبت از این بود که جلسه ای مخفی در کوبا تشکیل شده بود که در آن تصمیم گرفته شد که سیگل باید برود. این محتمل ترین گزینه به نظر می رسید، به خصوص با توجه به اینکه چند نفر از این شرکای سابق دقایقی پس از مرگ سیگل، فلامینگو را به دست گرفتند، اما هیچ چیز قابل اثبات نبود.
اما حتی اگر او سرانجام برای سرمایهگذاران دنیای زیرزمینیاش خوب شده بود، گناهان دزدی و سوءمدیریت او در روزهای اولیه فلامینگو قابل پاک شدن نبود. یا شاید این گناه خشونت او در برابر مردی بود که همراه با زخم هایش کینه مرگباری را در خود پرورش داد. یا شاید گناه او این بود که توطئه ای برای بیرون کردن قدیمی ترین دوستش داشت، نقشه ای که هم آن دوست و هم مردی را که با همسر آن دوست رابطه نامشروع داشت خشمگین کرد.
مطلع باشید و دسترسی نامحدودی به گزارش های بی بدیل Daily Beast داشته باشید. اکنون مشترک شوید.