در صورت منصوب شدن، سوتومایور اولین لاتینی در عالی ترین دادگاه کشور خواهد بود. رئیس جمهور از من خواست تا با او گفتگو کنم و ارزیابی کنم که او چگونه تحت فشارهای روند تأیید و آن تاریخ سنگین مقاومت می کند.
او با صراحت گفت: «نگرانم که اندازهگیری نکنم».
اوباما در برابر فشار بی امان اول بودن و تمام خشم و انزجاری که ممکن است در میان برخی از ترس از تغییر ایجاد کرده باشد، همواره متفکر، شرافتمند و آماده بود. او خود را با اصالت آرامشبخش مردی که میداند کیست، حمل میکرد – و هرگز تکان نخورد.
آن مکالمه مرا بر آن داشت تا بار ناگفتهای را که خود رئیسجمهور برای مدت طولانی زیر شدیدترین کانون توجهات روی کره زمین به خوبی پشت سر گذاشته بود، تجدید نظر کنم. بار فقط نژادپرستی نبود، بلکه مسئولیت اندازه گیری، برتری دادن، شکستن کلیشه ها و الگوی بی عیب و نقص بودن در یکی از سخت ترین و پیامدترین مشاغل جهان بود.
برای اخبار و خبرنامه های CNN بیشتر، یک حساب کاربری در CNN.com ایجاد کنید
و سپس عکس نمادین در دفتر بیضی شکل جیکوب فیلادلفیا پنج ساله، پسر یکی از کارکنان کاخ سفید که در حال ترک دولت بود، وجود داشت. پسر کوچک که سیاه پوست است، با پیراهن و کراوات ایستاده بود. او به رئیس جمهور نگاه کرده بود و پرسید: “آیا موهای شما شبیه موهای من است؟” اوباما سرش را به سمت پسر خم کرد و به او گفت: «برو، آن را لمس کن» که او هم انجام داد.
میشل اوباما – شاید بزرگترین شکاک در اتاق در آن لحظه در مورد مطلوب بودن چنین سفر جسورانه ای – یک سوال اساسی پرسید: “باراک، به نوعی به این نتیجه می رسد. افراد خوب و توانمند زیادی برای ریاست جمهوری شرکت می کنند. فکر میکنید چه چیزی میتوانید کمک کنید که دیگران نتوانستند انجام دهند؟»
تحت فشارهای فوقالعاده، اوباما نه تنها بهعنوان یک رئیسجمهور، بلکه بهعنوان یک الگو، بیش از اندازهگیری کرد. به عنوان اولین.
فوراً برای من روشن شد که این قاضی باهوش و کارکشته، که از فقر در برانکس جنوبی تا دانشکده حقوق پرینستون و ییل مبارزه کرد، در مورد چیزی فراتر از جاه طلبی های خود صحبت می کرد. به عنوان اولین، او می دانست که امیدها و آرزوهای جوانان لاتین را در همه جا با خود خواهد برد. موفقیت او الهام بخش آنها خواهد بود. شکست او شکست آنها خواهد بود.
او در حالی که دست راستش را بالا میبرد، گفت: «راههای زیادی برای پاسخ به آن وجود دارد، اما یک چیز را با اطمینان میدانم: روزی که دستم را برای ادای سوگند به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده بلند کنم. متفاوت به ما نگاه کنند و میلیونها کودک – بچههای سیاهپوست، بچههای اسپانیایی تبار – متفاوت به خودشان نگاه خواهند کرد.»
در تمام سالهایی که برای باراک اوباما کار میکردم، به اندازه کافی به بار سنگینی که اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا بودم فکر نمیکردم – تا حدی به این دلیل که او آنها را با ظرافت تحمل میکرد.
من با سوتومایور در ساختمان اداری آیزنهاور در مجتمع کاخ سفید ملاقات کردم، جایی که او برای آخرین دور مصاحبه های مخفیانه روحیه داده بود. از او پرسیدم که چه چیزی او را در مورد این روند نگران کرده است.
در میان کارکنان اوباما، ما با این لحظات بیشتر به عنوان چالشهای سیاسی برای پیمایش برخورد کردیم. و در حالی که اوباما به مسائل نژادی میپرداخت، به ندرت، علنی یا خصوصی، درباره فشارهای منحصر به فردی که شخصا با آن مواجه بود صحبت کرد.
این صحنه ای متحرک و خودانگیخته بود که توسط عکاس باشکوه کاخ سفید پیت سوزا ثبت شد. این لحظه به خوبی در مورد اوباما، معنای او در تاریخ ما و مسئولیت منحصر به فردی که او متحمل شده بود صحبت کرد.
طغیان حیرت انگیزی از سوی یکی از نمایندگان کنگره جنوبی شنیده شد که فریاد زد “دروغ می گویی!” در طول سخنرانی رئیس جمهور در کنگره – نفوذی که از آن زمان رایج تر شده است، اما در آن زمان یک انحراف خیره کننده از هنجارهای مدنی بود.
هنگامی که رئیس جمهور سرش را برای این پسر کوچک خم کرد، پیام ناگفته او واضح بود: «بله، شما هم مثل من هستید. بله، شما می توانید رویاهای بزرگ داشته باشید.»
این نیست که او همه چیز را درست انجام داده است. هیچ رئیس جمهوری این کار را نمی کند. و همیشه این بحث وجود خواهد داشت که انتخاب اولین رئیسجمهور سیاهپوست چقدر به واکنش ارتجاعی منجر شد که دونالد ترامپ را به وجود آورد، شخصیتی تفرقهانگیز و سمی که کشور را به مسیری کاملاً متفاوت هدایت خواهد کرد.
اما تاریخ روشن است: اوباما ملت را از طریق یک بحران اقتصادی حماسی و جنگ رهبری کرد، قوانین مهمی را در مورد مراقبت های بهداشتی تصویب کرد و شبکه ایمنی اجتماعی را تقویت کرد، جایگاه آمریکا را در جهان تقویت کرد و در دردناک ترین لحظات ما، ملت را با سخنرانی تسلیت داد. به زبانی شیوا به آنچه که آبراهام لینکلن آن را «فرشتگان بهتر طبیعت ما» می نامید.
با تماشای اپیزود مجموعه مستند CNN “دهه 2010” درباره اوباما، دوباره به یاد او افتادم که چقدر خوب از پس این مشکلات برآمد.
و تنها برای این، آمریکا هرگز مثل سابق نخواهد بود.
شخص دیگری لازم بود تا چشمانم را باز کند و مرا وادار کند تا عمیقتر درباره بار فوقالعاده – و مسئولیت – پیشگام بودن در بالاترین ارتفاعات در کشوری که مبارزه علیه نژادپرستی در آن ادامه دارد فکر کنم.
زمانی که اوباما در پاییز 2006 در حال بررسی یک کمپین برای ریاست جمهوری بود، گروه کوچکی از دوستان و مشاوران با او در دفتر من در شیکاگو جمع شدند تا یک رقابت احتمالی را ارزیابی کنند.
در سال 2009، اوباما در حال بررسی نامزدی سونیا سوتومایور، قاضی استیناف فدرال از نیویورک، برای یک کرسی در دادگاه عالی ایالات متحده بود.
مم های آشکارا نژادپرستانه در مورد شهروندی، ایمان و شایستگی او، که توسط عوام فریبی و رسانه های اجتماعی تقویت شده بود، در سراسر دوران ریاست جمهوری او ادامه داشت.
البته، مانند همان روز، در اوایل مبارزات انتخاباتی او برای کاخ سفید، لحظات پرخطری وجود داشت، زمانی که عوامل سرویس مخفی با توجه به تعداد بی حد و حصر تهدید به مرگ علیه او، حضور ثابتی در زندگی او پیدا کردند.
جاکوب فیلادلفیا، پسر یکی از کارکنان کاخ سفید، موهای باراک اوباما، رئیس جمهور وقت آمریکا را در دفتر بیضی کاخ سفید لمس می کند. – پیت سوزا / کاخ سفید / نیویورک تایمز / ردوکس
دو سال بعد، در گرنت پارک شیکاگو، جایی که اوباما مدعی پیروزی شد، دریایی از انسانیت، از جمله والدین سیاهپوست را با اشکهایی که بر گونههایشان میریخت، تماشا کردم، در حالی که بچههای خود را برای تماشای این صحنه بالا نگه داشتند.