ماجراجویی جاذبه اصلی بود. چه حسی به من می دهد اگر اجازه بدهم بدنم یک بوم نقاشی شود؟ برای چند ساعت برهنه بودن در مقابل یک هنرمند – یک غریبه کاملاً؟ برای انجام یک کار کاملا جدید؟
آیا داستان شخصی قانعکنندهای دارید که میخواهید در HuffPost منتشر شود؟ آنچه را که ما در اینجا به دنبال آن هستیم بیابید و برای ما پیشنهادی ارسال کنید.
بعدازظهر یکشنبه، اندی گلوب با پارچههای قطرهای و رنگهایش به خانه ما رسید و شروع به راهاندازی در اتاق کار من کرد که نور طبیعی خوبی دارد. او اکنون 55 ساله است و از دوران نوجوانی یک هنرمند بوده است، اما تنها زمانی که در 40 سالگی شروع به انجام هنرهای بدنی کرد، تماس خود را پیدا کرد. اگرچه اندی روی دیوارها، روی بومها و ماشینها نقاشی میکشد، اما بیشتر به خاطر رویدادهای عمومی نقاشی بدنش که در آن او و دستیارانش صدها نفر برهنه را در مکانهایی مانند میدان تایمز نیویورک نقاشی میکنند، شهرت دارد. او همچنین رویدادهای دسته جمعی را در سانفرانسیسکو، زوریخ و آمستردام برگزار کرده است. رویداد نیویورک امسال در 24 جولای در میدان یونیون برگزار می شود.
عشق هم یک دلیل بود. من و شوهرم قرار بود با هم نقاشی بکشیم. هنرمند، اندی گلوب، ما دو نفر را در یک واحد ترکیب می کند. برای چند ساعت، من و مارک برهنه بودیم در حالی که گلوب ما را با رنگ می پوشاند. این یک راه دوست داشتنی برای جشن گرفتن نزدیکی ما بود. بعد از 22 سال ازدواج، این اولین ازدواج است!
دوباره روی کاناپه نشستیم، خودمان را از طریق نشانه های خاکستری کوچک با یکدیگر هماهنگ کردیم و اکنون جادو شروع شد. اندی با استفاده از رنگ مشکی و قلموی نازک، طرح هایی را روی لکه ها و نمونه های رنگی که صورت و بدن ما را پوشانده بود، نقاشی کرد. مارک دو چشم روی ساقههایش و موجهایی روی شانههایش داشت. حلزون روی شکمم و الماس روی رانم. خطوط باریک سیاه از بازوی مارک تا پای من ادامه یافت و باعث شد بدن ما در یک تصویر رنگارنگ ادغام شود. همه چیز بسیار آرامش بخش بود. بعد از مدتی مارک در واقع به خواب رفت.
گاهی اوقات به زوجهای قدیمی توصیه میشود که با انجام کاری جدید و هیجانانگیز و چالشبرانگیز، کمی هیجان را به ازدواج خود بیاورند. رنگ آمیزی بدنمان برای ما چنین بود: یک تجربه جدید و عالی که فقط کمی هیجانی به نظر می رسید.
باید اعتراف کنم، من همچنین امیدوار بودم که دوستان و آشنایانم را تحت تأثیر قرار دهم (شاید رسوایی کنم). من از نظر بدنی شجاع نیستم، اما سعی می کنم در غیر این صورت شجاع باشم. به دلیل پیری جسورانه، اغلب به سمت چیزهایی کشیده میشوم که شاید برای سنم نامناسب باشد، مانند چکمههای کابویی قرمزی که به پوشیدنشان کشیدهام.
من به اندازه کافی جرات رنگ آمیزی در ملاء عام را ندارم، اما انجام این کار با شوهرم، در خانه، با گرما تا 78، در محدوده راحتی جسمی و روحی من بود. من و مارک قراردادهایی را امضا کردیم و سپس به اتاق خوابمان رفتیم تا لباسهایمان را در بیاوریم. آهسته و با خجالت به سمت اتاق کار برگشتیم. اندی به بالا نگاه نکرد – او رنگها و قلمهایش را مرتب میکرد. او توضیح داد که از آرایش تئاتر استفاده می کند که سالم تر است و راحت تر از رنگ واقعی پاک می شود.
او گفت: “من واقعاً به آن علاقه ای ندارم.” «من هنرم را بیشتر به فعالیت اجتماعی مرتبط میدانم. پرفورمنس آرت مانند نقاشی بدن درباره گرد هم آوردن افراد است. من دوست دارم با “بوم نقاشی” خود ارتباط برقرار کنم و مردم را تشویق کنم که به روش های جدید فکر کنند.”
نویسنده و مارک در لباس – “چه مفهومی!” او شوخی می کند (عکس: با حسن نیت از کاترین هیلر)
این مقاله در ابتدا در HuffPost ظاهر شد و به روز شده است.
اندی از افراد در هر سن و نوع، از جمله افراد دارای معلولیت جسمی، نقاشی و عکاسی کرده است. همه نوع بدن زیباست.
چشمانش را باز کرد و رنگ بنفش را انتخاب کرد و قلم مو بدنمان را نوازش کرد. احساس سبکی و صافی داشت. یک ساعت یا بیشتر گذشت. دور دهانم رنگ سفید و روی پیشانی ام رنگ سبز کشید. او علائم کوچکی روی بدن ما به رنگ خاکستری ایجاد کرد، “یادداشت” برای خود به طوری که ما پس از استراحت آینده همان موقعیت را در نظر بگیریم. بعد ایستادیم و دراز کشیدیم. او چند عکس از ما گرفت که دست در دست هم گرفته بودیم، با تکه های رنگی و راه راه در سراسر بدنمان، در ژست کلاسیک جان و یوکو. ما از خودمان بسیار راضی به نظر می رسیم، اگرچه، البته، هیچ کاری انجام نداده ایم.
من دو عکس از آنهایی که اندی با ما به اشتراک گذاشته بود انتخاب کردم و کمی سنجیده برش دادم. در روزهای آینده، آنها را با افتخار به خانواده و دوستانم نشان دادم، که فکر میکنم از این که تصاویر بسیار رنگارنگ، زیبا و … غیراروتیک بودند، خیالشان راحت شد. این برهنگی برای برانگیختن میل نبود: بدن ما صرفاً پس زمینه بود. در مورد صورت ما، رنگ مانند یک پایه غلیظ عمل کرد تا هر دوی ما را جوان تر نشان دهد. جای تعجب نیست که من عکس ها را تقریبا به همه کسانی که با آنها برخورد کردم نشان می دادم!
نویسنده و همسرش مارک، پس از نقاشی توسط اندی گلوب. (عکس: با حسن نیت از اندی گلوب)
اندی به اطراف اتاق نگاه کرد و پارچه ای روی مبل گذاشت. “چرا این کار را نمی کنی؟” او پیشنهاد کرد. من مانند مادام رکامیه در نقاشی ژاک-لوئی دیوید روی آن تکیه دادم و مارک به من ملحق شد و خودش به عقب خم شد. این یک ژست آرامش بخش و نسبتاً متواضع برای هر دوی ما بود. دیگر احساس خودآگاهی نداشتم.