این مرد 26 ساله که قبل از اینکه تیرانداز مونتری پارک را از دستش بگیرد، با او روبرو شد، می گوید که مطمئن بود جان خود را از دست خواهد داد.
«لحظهای بود که من واقعاً یخ زدم زیرا من بودم – این باور را داشتم که میمیرم. براندون تسای در مصاحبه ای در 23 ژانویه با NBC News توضیح داد که زندگی من در همان لحظه در اینجا به پایان می رسید.
در 21 ژانویه، 11 نفر توسط یک مظنون که بعداً هوو کان تران 72 ساله معرفی شد، کشته و 9 نفر دیگر زخمی شدند.
قربانیان در یک جشن سال نو قمری که در استودیوی رقص استار بالروم در مونتری پارک کالیفرنیا برگزار شده بود شرکت می کردند که مرد مسلح مظنون تیراندازی کرد. تقریباً 20 دقیقه بعد، تران وارد سالن رقص و استودیو لای لای در الحمرا شد، استودیویی که به گفته تسای 30 سال پیش توسط مادربزرگش تأسیس شد و تسای در میز پذیرش در آنجا کار می کرد.
تران باشگاه را به عنوان یک “مکان سرگرم کننده” توصیف کرد که در آن افراد برای “ورزش کردن، رقصیدن با یکدیگر. معاشرت” جمع می شوند. خانواده او سه نسل با این مکان در ارتباط بوده اند.
تسای می گوید حدود ساعت 10:30 شب، مظنون وارد تاسیسات شد. او می گوید که تیراندازی در پارک مونتری «آنقدر نزدیک» به زمان وقوع حادثه در استودیوی او بود که هنوز خبری از آن به او نرسیده بود.
تسای در مصاحبه خود با NBC به یاد می آورد: “وقتی برای اولین بار او را دیدم، افکارم این بود که اوه خدای من، این یک اسلحه است.” و آنچه در پی آن بود، شدت چیزی بود که من دیدم. سلاحی وجود دارد، به طور بالقوه، مردم ممکن است کشته شوند.”
تسای به یاد می آورد که مظنون چگونه اسلحه را مستقیماً به سمت او نشانه رفته بود، اما سلاح منفجر نشد.
گرچه مظنون در پیش از مبارزه آنها برای اسلحه هرگز یک کلمه به او نگفت، تسای میگوید که چشمانش به او میگفت: «او میخواهد صدمه بزند، مثل اینکه او فردی آشفته بود که سعی میکرد به دیگران آسیب برساند و مردم احساس کنند. دردی که داشت.”
ویدئوی تجسسی که توسط NBC News به دست آمده است، لحظه تلاش تسای و مرد مسلح را برای دستیابی به سلاح ضبط کرده است.
او توضیح داد: «او شروع به آماده کردن سلاحهایش کرد تا بتواند به همه شلیک کند. “اما بعد… متوجه شدم که این لحظه خلع سلاح اوست. من می توانم کاری انجام دهم که بتواند از همه محافظت کند و به طور بالقوه خودم را نجات دهد.”
تسای به یاد آورد که در آن لحظه، برای مدت کوتاهی، افکارش متوجه دوستان و خانواده اش شد.
او گفت: “من به خانواده و دوستانم فکر می کردم – زندگی آنها بدون من چگونه خواهد بود.” “اما حتی اینها اوقات فراغتی بود که من در آن زمان نداشتم زیرا باید اقدامی می کردم. باید اسلحه او را بردارم.”
تسای که متوجه شد توجه او به بارگیری مجدد تفنگش معطوف شده است، ابتدا از دید مظنون خارج شد.
او توضیح داد: “من به آرامی از سایت خارج شدم زیرا در آن زمان نگاه او به سلاحش بود. بنابراین شاید دو قدم، سه قدم، و سپس در موقعیتی قرار گرفتم که میتوانستم فوراً او را بشورم.” او در یک خط مستقیم به سمت تفنگ. “بنابراین من به سمت او رفتم و با هر دو دستم آن را برای زندگی عزیزم گرفتم.”
تسای گفت که اولین فکرش این بود که اسلحه را از هر کسی که در استودیو بود منحرف کند و در صورت شلیک او روی زمین پایین بیاورد.
فیلمهای نظارتی تسای را نشان میدهند که او در حال مبارزه برای اسلحه است در حالی که مظنون که یک کلاه سیاه بافتنی به سر دارد، تلاش میکند تا او را با بازوی محکم باز کند. در یک نقطه، مظنون تسای را به فک می زند در حالی که دومی سعی می کند او را از پا درآورد.
تسای خاطرنشان کرد: او همچنین در تلاش بود تا از من انتقام بگیرد. او سعی میکرد با من برخورد کند، سعی میکرد مرا کنار بزند. در یک نقطه، او فقط این اشتباه را مرتکب شد که سعی کرد از بازوهای غالبش استفاده کند تا به من ضربه بزند و به من دست بزند.
با تنها یک بازو در راه، Tsay موفق شد سلاح را به طور کامل تصاحب کند.
در پایان، فیلم تسای را نشان می دهد که او یک فشار آخر به مظنون می دهد و قبل از اینکه او را به زور به سمت در نشان دهد، فریاد می زند.
تسای توضیح داد که صدایی که در فیلم های نظارتی شنیده نمی شود مربوط به این است که او به مظنون می گوید که ترک کند.
او توضیح داد: “من فقط او را هل دادم و بعد به طور اتفاقی، نه اتفاقی، بلکه به سرعت اسلحه را به سمت او نشانه رفتم و فریاد زدم، “برو، وگرنه من شلیک می کنم! برو از اینجا! برو!” .
تردید مظنون باعث شد تسای متوجه شود که وضعیت می تواند وخیم تر شود.
تسای توضیح داد: “او برای لحظه ای فکر می کرد که انگار می خواهد اسلحه را بردارد. او می خواست برای آن بجنگد. او می خواست زندگی خود را روی آن بگذارد.” فهمیدم که اگر این کار را بکند باید به او شلیک کنم.
سپس مظنون بدون اسلحه سالن را ترک کرد.
تسای گفت که از زمان حملات فقط یک بار فرصت تماشای فیلم های نظارتی داشته است، اما هنوز دقیقاً به یاد دارد که چه اتفاقی افتاده است. “با تماشای آن، موقعیت را به وضوح به یاد می آورم. مانند احساساتی که داشتم. اضطراب، ترس، اما همچنین احساس شجاعت ناشی از آن ترس.”
رابرت لونا، کلانتر شهرستان لس آنجلس، گفت که یک “تپانچه تهاجمی نیمه اتوماتیک” از سالن رقص الحمرا کشف شد و یک مجله با ظرفیت بزرگ به آن متصل شده بود.
مقامات گفتند که تران روز بعد در جریان یک درگیری پلیس با خودکشی جان خود را از دست داد و انگیزه خود را پشت سر گذاشت.
تسای در جریان این برخورد مورد اصابت گلوله قرار نگرفت، اما چندین کبودی داشت، یکی در بینی و دیگری در پشت سرش. او همچنین میگوید بعد از درگیری کمرش درد میکرد و حالا با خوابیدن دست و پنجه نرم میکند.
او توضیح داد: “خواب سخت بوده است. من تقریباً هیچ خوابی نداشته ام. و وقتی می خوابم، از خواب بیدار می شوم و فقط موقعیتی را که برایم اتفاق افتاده است به یاد می آورم.” “این مدام در ذهن من می چرخد. این بسیار آسیب زا است. فکر می کنم گاهی اوقات فقط با فکر کردن به آنچه می توانسته باشد می لرزم.”
این مقاله در ابتدا در سایت TODAY.com منتشر شده است