-
لورن باهره و همسرش در پنج ماه گذشته در یک چادر زندگی می کردند.
-
او گفت که آنها به عنوان “بی خانمان های شاغل” شناخته می شوند زیرا درآمد پایین آنها کفاف اجاره خانه را نمی دهد.
-
این داستان بهره است که به جین ریدلی گفته شده است.
این همانطور که به مقاله گفته شد بر اساس گفتگو با لورن باره است. برای طول و وضوح ویرایش شده است.
من قبلاً در یک آرایشگاه در شهر کوچک تفریحی ما در مین کار می کردم. مشتریان ثروتمند در مورد خانه دومی که اخیراً در آن نزدیکی خریده بودند صحبت می کردند.
آنها میگویند که میخواهند قبل از صرف شام در یک رستوران مجلل، دمی بزنند. من فکر می کنم، “من به خانه می روم تا یک کاسه غلات بخورم.”
من و شوهرم بنجی در یک چادر زندگی می کنیم. و همانطور که به سمت زمستان می رویم، به طور فزاینده ای نگران بی خانمان بودن هستیم.
من کار پذیرشم در سالن را در ماه مه ترک کردم. نمیتوانستم با استرس ناشی از ظاهر ظاهری همیشه کنار بیایم. صاحب یک بار سر من فریاد زد که یک جفت صندل دم باز با پاهای کثیف پوشیده ام. مجبور بودم بین حمام نکردن یا شستشوی خودم در رودخانه 40 درجه یکی را انتخاب کنم. من نمی توانستم لاک ناخن بخرم، چه برسد به پدیکور.
من و بنجی به عنوان “فقیر کار” طبقه بندی می شویم. او یک باریستا در استارباکس است و من اکنون در یک داروخانه حشیش استخدام شده ام. ساعت ها – ما به ترتیب 17 و 15 دلار در ساعت درآمد داریم – متفاوت است و تضمین نمی شود. میانگین دستمزد ترکیبی ما 2400 دلار در ماه است. بالاتر از خط فقر فدرال است، اما هنوز به اندازه ای نیست که بتوانیم در مکانی که هر دو بزرگ شدیم، اجاره کنیم.
ما نمیخواستیم اخطاریه رسمی اخراج از دادگاه در سوابقمان ثبت شود
ما سقفی بالای سرمان نداریم چون پول کافی برای اجاره آپارتمان نداریم. اجاره در منطقه ما بیش از 1800 دلار در ماه است و قبوض آب و برق علاوه بر آن. این هزینه در دو سال گذشته بیش از دو برابر شده است. اجاره های بلندمدت به سختی پیدا می شود زیرا صاحبخانه ها اجاره های کوتاه مدت را در Airbnb انجام می دهند. خانهها با دلار بالا به مردم شهری میفروشند که خانه دومی در مکانی زیبا میخواهند.
بعد از اینکه مادرم – که صاحب آپارتمان دو خوابه ای بود که به مدت چهار سال با دخترم زندگی می کردیم – شروع به کار رسمی برای اخراج ما کرد، همه چیز شروع به خراب شدن کرد. ما نتوانستیم برای ژانویه یا فوریه اجاره کنیم. من و مامان همیشه رابطهای ناپایدار داشتیم، اما هرگز فکر نمیکردم که او ما را بیرون کند.
ما از حقوق به دستمزد زندگی می کردیم. سپس پس از یک ماه بیماری ناشی از COVID-19، شغلم را در یک فروشگاه شیرینی از دست دادم. من در نهایت با یک نبولایزر گرفتم زیرا آسم و آسیب احتمالی به ریههایم را برایم به همراه داشت. شوهرم هم گرفت او دو هفته کار را از دست داد.
مامانم گفت که مراحل بعدی در دادگاه رسیدگی می شود. ما آپارتمان را در اواسط ماه مارس ترک کردیم تا از اخراج رسمی در سوابق خود جلوگیری کنیم، که یافتن مسکن جدید را تقریبا غیرممکن می کرد.
اما ما حتی نمیتوانستیم چیزی را بپردازیم. یکی از بدترین تجربیات زندگی من این بود که پسر 13 ساله ام را برای زندگی با پدرش به کیپ کاد، ماساچوست رساندم. سابق من پسر خوبی است، اما نمی دانستم چه زمانی دوباره بچه ام را ببینم. بنزین گران بود و سوبارو فارستر 18 ساله ما نیاز به تعمیرات زیادی داشت.
وقتی جایی برای عقب نشینی ندارید احساس آسیب پذیری می کنید
ما دخترم را پیاده کردیم و شب را در یک ایستگاه استراحت در خط ایالتی ماساچوست و نیوهمپشایر گذراندیم. سپس به یک پارکینگ والمارت نقل مکان کردیم. صندلی های ماشین را گذاشتیم و از تخته سه لا به عنوان پایه تخت استفاده کردیم. پتوها را روی هم جمع میکردیم تا جایی که راحت شد.
تابلوها میگفتند که نمیتوانید یک شبه پارک کنید، اما حداقل هشت وسیله نقلیه دیگر در نزدیکی پارک خواهند بود. ما از حمام Walmart استفاده میکنیم، و برای جلوگیری از سوء ظن، مشخصات پایینی را حفظ میکنیم. وقتی مکان مناسبی برای عقب نشینی ندارید احساس آسیب پذیری می کنید.
یکی از دوستان یک قفسه سقفی به ما قرض داد که وسایلمان را در آنجا قرار میدادیم، و آنها را به حداقل ممکن کاهش میدادیم. بزرگترین چالش، مرطوب بودن دائمی بود. لباسهایمان را در سطلهای پلاستیکی نگهداری میکردیم تا تا حد امکان خشک شوند.
هوا از اواخر فروردین شروع به بهتر شدن کرد. یک سازمان غیرانتفاعی در نیوهمپشایر به نام «وی استیشن» به ما یک چادر و سایر وسایل کمپینگ، مانند کیسه خواب و برزنت داد. ما به سمت جنگل ملی کوه های سفید حرکت کردیم و نقطه ای پیدا کردیم. اولین خدمت است. آب چاه وجود دارد اما امکاناتی مانند توالت یا دوش وجود ندارد.
قانون اصلی این است که بیش از 14 شب در یک مکان نمانید. اگر رعایت نکنید، محیط بانان شما را جابجا خواهند کرد. پس از آن، شما مجاز به اردو زدن در 10 مایلی نیستید. برخی دیگر از کمپینگ ها فضول هستند و می پرسند که چرا شما همیشه آنجا هستید. محیط بان ها دور زده اند و ما حداقل هفت بار حرکت کرده ایم.
در مورد پخت و پز، ما یک اجاق گاز کوچک دو شعله راه اندازی کرده ایم که با پروپان کار می کند. ما غذاهای پر کربوهیدرات زیادی می خوریم، از جمله رشته فرنگی که می توانید با یک دلار تهیه کنید، ماکارونی و پنیر و تقریباً هر نوع سیب زمینی. هر چیزی که قرار نیست خراب شود.
لحظاتی بوده که به خاطر موقعیتی که داریم نمی توانم گریه ام را متوقف کنم
ما یاد گرفتهایم که کنار بیاییم – حداقل فعلا. رودخانه ای در این نزدیکی هست که باید در آن شسته شویم. ما مایوهایمان را برای رفتن می پوشیم. اما اگر هوا گرم باشد و هیچ کس دیگری در اطراف نباشد، برهنه خواهیم رفت. در واقع تحمل گرما سخت تر از سرما است. وقتی جایی برای خنک شدن ندارید بیرون بودن خسته کننده است. حداقل می توانید در زمستان بسته بندی کنید.
با نگاهی به گذشته، چند هفته اول کمپینگ سخت ترین هفته ها بود. این ترکیبی از دوری طولانی از دخترم و ترس از ناشناخته بود. لحظاتی بوده است – بیشتر در حین بازگشت از محل کار – که نمی توانم جلوی گریه ام را بگیرم. من فکر می کنم، “من برای روز تمام شده ام، اما خانه ای برای رفتن ندارم.” من فقط چادر دارم
شوهرم سنگ من بوده و مرا سالم نگه داشته است.
ما واقعا وضعیت خود را پخش نکرده ایم. وقتی کسی متوجه می شود که شما بی خانمان هستید، ناراحت می شود. برای آنها ترسناک است.
من و بنجی از سازمان غیرانتفاعی که چادر را به ما داد، توصیه های زیادی دریافت کرده ایم. آنها گفتند که آخرین سرشماری بیش از 4000 بی خانمان در مین را نشان می دهد. اما این تنها کسانی هستند که خود را بی خانمان گزارش کرده اند. ما در لیست انتظار برای مسکن بخش 8 هستیم، اما آنها به ما گفتند که پنج تا هشت سال طول می کشد. ما به صندوق کمک عمومی درخواست دادیم، اما به دلیل اینکه درآمد ما خیلی بالا تلقی می شد، رد شدیم.
در حال حاضر، ما در حال بحث روزانه در مورد اینکه چه کاری باید انجام دهیم، داریم. ما به سختی در حال خراشیدن هستیم و نمی دانیم حتی برای یک اجاره زمستانی ارزان قیمت چگونه باید پرداخت کنیم. در این مرحله از زندگی ما – من 36 ساله و شوهرم 30 ساله – ممکن است آپارتمانی بگیریم که فوراً آن را از دست بدهیم.
تصور کلیشه ای از افراد بی خانمان، شخصی است که مصرف مواد مخدر منجر به بدخوابی آنها شده است. اما وضعیت ما این نیست. فقیر بودن در این کشور سخت تر از همیشه شده است.
آیا داستان جذابی برای به اشتراک گذاشتن با اینسایدر دارید؟ لطفا به [email protected] ایمیل بزنید
اصل مقاله را در Insider بخوانید