جنگ جهانی سوم به سرعت در حال نزدیک شدن است و تعداد بسیار کمی مایل به اعتراف به دلیل آن هستند

آیا ما در آستانه یک جنگ جهانی سوم هستیم؟ در عصر “اوج آخرالزمان” به راحتی می توان به چنین سوالی خندید. به هر حال، ما در حال حاضر خود را تحت مراقبت دائمی همه‌گیر می‌بینیم، هر روز توسط پیش‌بینی‌های فروپاشی زیست‌محیطی محاصره شده‌ایم، و الگوریتم‌های خام نتفلیکس به رژیمی از درام‌های دیستوپیایی تغذیه می‌کنیم. اما از زمانی که آمریکا درگیر یک نبرد وجودی علیه اتحاد جماهیر شوروی بود، مطمئناً خطر یک جنگ جهانی چندان زیاد نبوده است.

در سرتاسر جهان، رژیم های استبدادی در حال شکست هستند. در عصر رکود جهانی، ناتوانی آنها در عمل به وعده های خود برای ایجاد شغل، مقابله با فقر و رشد طبقات متوسط ​​خود رو به افزایش است. بنابراین، خودکامگان که نسبت به مخالفت های داخلی پارانویا هستند، انگیزه فزاینده ای دارند تا مزرعه را برای تقویت قدرت خود از طریق تمرکز بر دشمنان خارجی، چه از طریق جنگ های منطقه ای توسعه طلبانه و چه از طریق درگیری های وجودی پرخطر علیه غرب، شرط بندی کنند.

بحران سریعی که پس از حمله هواپیماهای بدون سرنشین به یک پایگاه آمریکایی در نزدیکی مرز اردن با سوریه به وجود آمده است، نمونه کاملی از واقعیت جدید ترسناک ما است. اگرچه ایران هرگونه دخالت مستقیم را رد کرده است، اما واضح است که عمیقاً در حملاتی که صرفاً آخرین حملات مرتبط با تهران برای بیرون راندن ایالات متحده از خاورمیانه است، دست دارد.

با توجه به پاسخ اجتناب ناپذیر آمریکا، این سوال مطرح می شود که چرا ایران در وهله اول در چنین فرار بی پروا شرکت می کند؟ نکته ای که اغلب در همه مشاهدات معمول ایران به عنوان یک رژیم بنیادگرای دیوانه و شیطانی از قلم می افتد، این است که رژیمی شکست خورده نیز هست.

افول ایران یکی از خارق‌العاده‌ترین داستان‌های دوران معاصر است. این تمدن یکی از تمدن های بزرگ باستانی بود که در مرکز تجارت جهانی قرار داشت و بر برخی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان نظارت داشت. اما یک حکومت دینی فسیل شده و ناکارآمد آن را به آتش زباله یک کشور تقلیل داده است. زیرساخت های آن قابل مقایسه با یک کشور جنگ زده است، نیمی از جمعیت در فقر زندگی می کنند.

با غیرممکن شدن پنهان کردن ابعاد مثله‌سازی ملی آخوندها و افزایش جنبش‌های اعتراضی، رژیم درگیر تلاش کرده است با دوبرابر کردن جاه‌طلبی‌های دیرینه خود برای تثبیت خود به‌عنوان یک هژمون منطقه‌ای، از شکست‌های خود منصرف شود و «هلال شیعی» ایجاد کند. که می تواند هم به عنوان سپر فرقه ای دفاعی در برابر کفار سنی و غربی و هم به عنوان کانون غرور امپریالیستی عمل کند. تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای، البته، برای چنین دیدگاهی بسیار مهم است.

در واقع، خطر واقعی ممکن است این نباشد که ایران واقعاً قدرتمندتر شود، بلکه این باشد که رهبران آن بدانند که زمان به نفع آنها نیست. درست است، تهران احتمالا تنها چند سال با ساخت کلاهک هسته ای برای موشک های بالستیک فاصله دارد. اما از آنجایی که اقتصادش به خطر می افتد، رژیم ممکن است گمان کند که توجیه هزینه برنامه برای شهروندان ناآرامش برایش دشوارتر می شود.

این زنگ با الگویی است که مورخان در طول تاریخ شناسایی کرده اند. آنچه جنگ‌های جهانی قبلی به ما می‌آموزد این است که این کشور‌های موفق و مطمئن نیستند که جنگ را آغاز می‌کنند، بلکه کشورهای فرسوده و اسکیزوفرنی هستند که هر دو از توهمات بزرگ و هراس فانی از آینده رنج می‌برند.

امروز این پارادوکس متجاوز شکننده نه تنها در ایران، بلکه تا حد وحشتناک‌تری در روسیه در حال اجراست. رژیم پوتین به طرز شگفت انگیزی نتوانسته است از مزایای داخلی روسیه – به ویژه شرمساری آن از منابع طبیعی – برای افزایش استانداردهای زندگی و ایجاد رفاه استفاده کند. بیشتر جمعیت روسیه در آستانه فقر زندگی می کنند و این کشور در تله نفتی گیر افتاده است که معمولاً برای کشورهای جهان سوم محفوظ است. غارتگری دولتی، انحصارطلبی خزنده، دوست گرایی، و جهان باروکی از دروغ، دستاوردهای اصلاحات بازار در دهه 1990 را هدر داده است.

پوتین در پاسخ، تلاش می‌کند تا از انحطاط اقتصادی و جمعیتی جلوگیری کند و از شکست‌های خود در داخل از طریق تسخیر منحرف شود. در حالی که آنها او را خرس می نامند، روسیه پس از شوروی بیشتر شبیه چتر دریایی است که پس از مرگ به ترشح سموم ویرانگر در آب ادامه می دهد و سلول های حمله کننده اش حتی پس از بریدن سر به طور غیرقابل کنترلی شلیک می کنند.

باز هم، آنچه روسیه را حتی خطرناک‌تر می‌کند این است که پنجره آن برای «بازیابی»، همانطور که پوتین پیش‌بینی کرده بود، در حال باریک شدن است. اگر روندهای کنونی ادامه یابد، روسیه ظرف چند دهه به یک ژئوپلیتیک کوچک تبدیل خواهد شد و از نظر قدرت حتی از قدرت های در حال ظهور آفریقا مانند نیجریه نیز پایین تر خواهد بود.

حتی می توان حدس زد که آیا جمع شدن ابرها در چین می تواند شاهد معاشقه پکن با جنگ تمدنی با غرب باشد یا خیر. استراتژی بزرگ یکباره شی جین پینگ – برای حفظ نرخ های رشد استثنایی، عمدتاً از طریق سرمایه گذاری مهندسی شده توسط دولت – سقوط کرده است. او با تغییر چین به سمت یک مدل نظامی-استبدادی – از تعقیب رویای چین به چشم‌انداز چین بزرگ- پاسخ داده است. راهبرد جدید «همجوشی نظامی-مدنی» او، که هدف آن تبدیل چین به پیشرفته‌ترین قدرت نظامی جهان از نظر فناوری است، این محور را منعکس می‌کند.

همچنین این تصور که چین می تواند با حمله به تایوان خطرات یک جنگ جهانی جدید را افزایش دهد غیرقابل تصور نیست. شی می داند که ممکن است فقط زمان محدودی برای اقدام داشته باشد. در حالی که اعتقاد بر این است که تا سال 2027، پکن با توجه به کاهش جمعیت و اقتصاد راکد آن، برتری نظامی نسبت به ایالات متحده در تنگه تایوان خواهد داشت، این یک سوال روشن است که این وضعیت تا چه زمانی می تواند ادامه یابد.

نگرش متعارف این است که اگر جنگ جهانی سوم رخ دهد، تصادفی بوده است. اما ما باید این احتمال را داشته باشیم که رهبران خودکامه – که با احتمال مرگ در صورت سقوط از قدرت شکنجه می شوند – مایل به دنبال کردن راهبردهای بقا باشند که اگرچه برای ما غیرمنطقی است، اما برای آنها عمیقاً منطقی به نظر می رسد. آنها ممکن است خطری برای بقای انسان داشته باشند، مثلاً با آزمایشگاه های پاتوژن ناکافی یا تکامل کنترل نشده هوش مصنوعی.

این خطر در دورانی تشدید می‌شود که دیکتاتورهای سرکش واقعاً فکر می‌کنند که می‌توانند برنده شوند. همانطور که روسیه به سمت دکترین هسته‌ای «اول ضربه‌ای» حرکت می‌کند، به طور فزاینده‌ای متقاعد می‌شود که در صورت وقوع جنگ هسته‌ای از مزیت برخوردار است. رژیم ایران، با پشت سر گذاشتن نسلی از انزوا، به خوبی می تواند از «استکبار بقا» رنج ببرد.

غرب، اگر بخواهد تهدید اقتدارگرایانه را مهار کند، باید از چیزی که یک برگ برنده خطرناک خودش است استفاده کند: پیش بینی ناپذیری خودش که ذاتی دموکراسی است. از عادی‌سازی روابط با چین در دهه 1970، که اتحاد جماهیر شوروی را کور کرد، تا پاسخ شگفت‌آور قوی به حمله به اوکراین، دشمنان غرب از ترس آن‌ها می‌ترسند، زیرا آنها هرگز نمی‌توانند کاملاً بدانند که در آینده چه خواهد کرد. ممکن است مجبور شود یک بار دیگر تاس بیندازد تا برتری خود را حفظ کند.

با روزنامه نگاری بریتانیایی برنده جوایز، افق دید خود را گسترش دهید. تلگراف را به مدت ۱ ماه رایگان امتحان کنید، سپس با پیشنهاد منحصر به فرد ایالات متحده ما از ۱ سال فقط با ۹ دلار لذت ببرید.

منبع